کاش میشد قلبها آباد بود
کینه و غمها به دست باد بود
کاش میشد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم خاموشی نداشت
کاش میشد کاشهای زندگی
گم شوند پشت نقاب بندگی
کاش میشد کاشها مهمان شوند
در میان غصه ها پنهان شوند
کاش میشد اسمان غمگین نبود
رد پای قهر و کین رنگین نبود
کاش میشد روی خط زندگی
با تو باشم تا نهایت سادگی
گر بدینسان زیست باید پست*من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم*بر بلند کاج خشک کوچهی بنبست*(احمد شاملو)