-
اما...
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1386 21:09
هر چیز مقدور است هر چیز ممکن است اما گاهی برخی از مقدور ها ممکن نیست
-
دوستت دارم
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 10:43
تو را آنقدر دوست دارم که نمی دانم اگر روزی بی من طلوع خورشید را به نظاره نشستی اگر روزی بی من غریبانه بر سینه زمین گام گذاشتی سوگند که مو های چون کمندت را در هجوم باد های سرخ پریشان نکنی سوگند که از چشم های غزال گونه ات برایم اشک نریزی فقط فقط لبخند بزن که لبخندت تفسیر زیبا ترین طلوع است برایم چه در کنارت باشم چه در...
-
محبت
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 10:24
اگر انسانها بدانند فرصت با هم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود میشد
-
کاش میشد..
یکشنبه 1 مهرماه سال 1386 10:18
کاش واژه صداقت انقدر با لبها صمیمی بود که دیگر برای بیان کردنش نیازی به شهامت نبود...
-
زندگی...
چهارشنبه 28 شهریورماه سال 1386 13:09
زندگی یعنی ترحم داشتن با شقایق ها تفاهم داشتن
-
عشق
یکشنبه 25 شهریورماه سال 1386 20:44
تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است
-
من نیازم
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 11:53
من نیازم تو رو هر روز دیدنت از لبت دوست دارم شنیدنت
-
کاش..
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 16:45
کاش میشد زندگی هم دنده عقبی داشت...
-
افسوس
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 16:38
زندگی سرگذشت در گذشت ارزوهاست
-
برای تو..
پنجشنبه 15 شهریورماه سال 1386 22:13
برای تو این شعر را میسرایم برای تویی که مرا هیچ و هرگز ندیدی برای تویی که تو را هیچ و هرگز ندیدم برای تویی که به صد چشم دیگر عزیزی برایم برای تو این شعر را میسرایم برای تو آن محبوس تنگ برای تو الماس مدفون در سنگ برای تو ای شبچراغ بزرگم برای تو ای دانه ی پر بهایم برای تو این شعر را میسرایم از ان تو باشد سرودم از ان تو...
-
نازنینم..
پنجشنبه 15 شهریورماه سال 1386 21:59
نازنینم زیباترین گل خوشبوترین گل نیست پس کمک کن تا برای خواب معصومانه عشق بستری از گل بسازیم
-
امید
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1386 20:47
به تو فکر میکنم در تمامی صدمهای زندگیم به تو فکر میکنم که فکر تو همان امید من است نمیدانم چرا افکار ناموزون بر تو غلبه میکند خود میدانی دوستت دارم باید خود را پیدا کنم و بیایم و حکمت را میدانم وقتی عشق وجود داشته باشد امید رسیدن به هم چندین برابر میشود اری تا شقایق هست زندگی باید کرد پس بخند ای مهر من
-
دوستت دارم
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1386 20:38
دوست دارم به دستان پرمهرت بوسه بزنم ای تنها امید زندگی من ای بهار روزهای زمستانیم ای که اسم تو از همان مهر به وجود امده دوست دارم فریاد بزنم و با صدای بلند بگویم دوستت دارم
-
غم
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 18:02
غم بیامیخته با رنگ غروب می تراود زلبم قصه ی سرد دلم افسرده در این تنگ غروب
-
دوستت دارم
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 17:56
اگه تا روز قیامت داشتنت نباشه قسمت چشم براه تو می مونم با دلی پر از صداقت اگه با اشکای گرمم دل سنگ برام بسوزه اگه جسم من بپوسه بعد دنیای دوروزه اگه نقش قصه ها شی مه روی قله ها شی اگه باشی یا نباشی نه فقط عاشقت هستم مرحمی رو قلب خستم این تویی که میپرستم سرسپرده تو هستم
-
درد پنهان
دوشنبه 12 شهریورماه سال 1386 17:43
کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت
-
دوست داشتن
پنجشنبه 8 شهریورماه سال 1386 12:32
دوست داشتن تنها راه شروع کردن است و چون شروع کردی راههای بیشماریست برای ادامه اما کدام راه رو انتخاب کنی مهمه
-
زندگی
پنجشنبه 8 شهریورماه سال 1386 11:18
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
-
امید
پنجشنبه 8 شهریورماه سال 1386 11:10
همیشه در کوچه بن بست دری وجود دارد که بسوی خدا باز میشود
-
مهربانی
چهارشنبه 7 شهریورماه سال 1386 13:51
روزیکه تو بیایی برای همیشه بیایی مهربانی با زیبایی یکسان میشود
-
دلخوشی
چهارشنبه 7 شهریورماه سال 1386 13:44
همه ی دلخوشیم نگاه اطلسی توست
-
مهدی موعود
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 23:46
اه ای خدای اسمون اقا بیاد به خوابمون دلم گرفت از این زمون اه ای خدای اسمون
-
تنها
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 22:52
اگه یه روز بری سفر بری زپیشم بیخبر اسیر رویاهات میشم دوباره باز تنها میشم
-
دوست داشتن
شنبه 3 شهریورماه سال 1386 12:02
اری اغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من دگر به پایان نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست
-
مهدی موعود
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 14:57
قرارم رفته از کف بیقرارم برای دیدنت چشم انتظارم بیا ارامش دلهای خسته که بیش از این دگر طاقت ندارم
-
یا مهدی
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 14:50
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی چه اشکها که در گلو رسوب شد نیامدی تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح..ظهر...نه غروب شد نیامدی
-
گمنامی
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 12:24
اهل کاشانم اما شهر من کاشان نیست شهر من گم شده است من با تاب من با تب خانه ایی در طرف دیگر شب ساخته ام من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم
-
حکمت
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 21:00
وقتی یاد خدا در ذهنم تداعی میشود دیگر دل تنگی را نمیبینم و حس نمیکنم چون دیگر با خودم عهد بستم حکمت را چاره ساز زندگیم کنم اری حکمت
-
دلم گرفته
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 12:03
دلم گرفته اسمون نمیتونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم انگاری کوه غصه ها رو سینه ی من اومده اخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده خنده به ما نیومده...
-
درد دل
چهارشنبه 31 مردادماه سال 1386 22:16
سلامی به گرما و شرجی ابادان امشب امدم درد دل کنم دلم پاییزی شده و در اعماق چشمان دریاییم دریای چشمم طغیان کرده وسیلابی وصیع شروع به حرکت در امده در وجودم زلزله ایی با ریشتری بالا به وجود امده که دلم را داره خراب میکنه دوست دارم بشینم و گریه کنم ولی دوست ندارم کویر وجودم سیر اب شود نمیدانم چرا سهرابم میگویید تا شقایق...